یادداشت
زیستن یا زندگی کردن!
زیستن مقولهای است زیستشناختی در حالی که زندگی کردن مربوط به ساحت انسانی است. همه موجودات زنده برای بقا و تداوم فعالیتهای خود نیازمند تامین نیازهای زیستی و فیزیولوژیکی خود هستند. این نیازها شامل آب، غذا، تولید مثل، سرپناه و… میباشد. گیاهان حیات نباتی دارند و حیوانات علاوه بر آن از حیات حیوانی نیز برخوردارند اما انسان از آنجایی که صاحب فهم و اندیشه است از موجودات دیگر متمایز گشته و او را حیوان ناطق مینامند.
انسان موجودی زبانی است فرهنگ میسازد صاحب منطق است و میتواند اندیشه کند. جریان اندیشه با مفاهیم پیش میرود و هر مفهوم قابلیت رشد و گسترش دارد. زندگی مفهومی انسانی است پس این انسان است که زندگی میکند و زندگی میسازد و اگر اندیشه استوار گردد زندگی راست قامت خواهد بود.
مسائل انسانی از جنس فقط خوردن و خوابیدن و تامین نیازهای زیستی نیست. حیات انسانی فرای حیات نباتی و حیوانی او است و حتی گاهی در مقابل این دو وجه قرار میگیرد. مسئله فقط زیستنِ صرف نیست، مسئله تداوم و سرشاری راه زندگی است. مشکلات حوزه زیست را میتوان با تامین نیازها، رفاهطلبی و مصرفگرایی برطرف نمود اما مسائل و پیچیدگیهای زندگی (نه زیست) سهم انسان بودن است. احساس عشق و دوستی، توانایی و آزادی سهم انسان بودن است. شهامتورزی، صبر و پایمردی، رسم وفا و مهرورزی سهم انسان بودن است. بینش های دم به دم، سرشار شدن از لحظه لحظه های زندگی، اشتیاق سوزان در صحنه رازها، سهم انسان بودن است. رنج بردن سهم انسان بودن است.
از آنجایی که زندگی خود مفهوم است، موانع و مشکلات زندگی نیز از جنس معانی و مفاهیم اند و بنابراین برای عبور از آنها باید اندیشه کرد. میتوان گفت که جنس مشکلات زندگی همه نفهمی است. شاید این جمله گران به نظر بیاید ولی اگر نیک تامل شود ملاحظه میگردد که فهم و یادگیری رسالت مادامالعمر انسان در سفر پر ماجرای زندگی است و هر کجا با موانع و مشکلات آن رویاروی میشود راه عبور از آنها فهمی تازهتر فهمی دربرگیرندهتر و دریافتنِ حکمتهای آن است.
روانپزشک یا روانشناس!
روانپزشک مانند هر پزشک دیگری به تن میپردازد. او پس از گذراندن دوره پزشکی عمومی در دانشکده پزشکی، دوره تخصص روانپزشکی را نیز گذرانده است. تخصص روانپزشکی (اعصاب و روان) در ایران چهار ساله است و یک دوره عملی و تکمیلی است که البته با تخصص مغز و اعصاب متفاوت است. در نگاه روانپزشک فرد مراجعه کننده بیمار است (مثلاً در مطب او منشی میگوید مریض داخل است فعلاً وارد نشوید!). رویکرد او در مواجهه با مسائل رویکردی زیستی است و برای تاثیر بر سازمان روانی مراجع معمولاً از دارو استفاده میکند. روانپزشک در موارد حاد یا اورژانسی اجازه بستری کردن بیمار را هم دارد. داروهای روانپزشکی (اعصاب و روان) معمولاً با تاثیر بر بیوشیمی مغز و کمک به بهبود فرآیندهای مغزی عمل میکنند.
در مقایسه با روانپزشک، روانشناس سعی در اصلاح سبک زندگی مراجع از طریق فرآیندهای غیرزیستی دارد نگاه او صرفاً تنانه نیست. بسته به نوع نگاه صاحبنظران در مورد ماهیت انسان، نظریههای مختلفی توسعه یافته و رویکردهای متفاوتی پدید آمدهاند (مانند رویکردهای رفتاری، شناختی رفتاری، روانکاوی و…). در تعریف دانشگاهی روانشناسی را بررسی علمی رفتار و فرآیندهای ذهنی میدانند. رشته روانشناسی مانند دیگر رشتههای دانشگاهی شامل لیسانس، فوق لیسانس و دکتری میباشد.
روانشناس با مراجع خود گفتگو میکند و جلسات آنها در حدود یک ساعت است. مراجع برای عبور از مسائل و مشکلات خود از روانشناس مشورت میگیرد و گام به گام در طی هفتهها و ماهها به پیش میرود. در این پروسه اگر به مسائل ناخودآگاه و کلیت زندگی و حیات روانی او پرداخته شود میتوان نام روانکاوی بر آن نهاد. روانکاو به عنوان بلدِ راه در سفر به اعماق وجود و گسترههای روان با مراجع خود همراه میشود. مراجعی که قادر است با مخاطرات این سفر درونی مواجه شود و در طیوطریق این سفر شهامت میورزد به تدریج شاهد تاثیرات پایدار در زندگی خود خواهد بود. در این هنگام او خودآگاهتر شده است و میتواند تمامیت وجود خویش را در گذرگاههای زندگی به کار گیرد.